دکتر امینی

مغز سالم در بدن سالم
دوشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۵۵ ب.ظ

چگونه می توانید اجازه دهید این اتفاق بیفتد؟

او به من زنگ می زند که عصبانی است. داره جیغ میزنه و دیوونه میشه و میگه این چیزی رو که من نوشته بودم پیدا کرده و . . . فقط از دست دادنش با گفتن این همه چیز درباره «چطور می‌توانی این حرف را بزنی»، و من فکر می‌کنم او مدام می‌گفت: «لعنتی در مورد چی صحبت می‌کنی؟ لعنتی داری از چی حرف میزنی؟ اصلا میدونی چی میگی؟» یک سری چیزهای زشت در مورد، "آیا شما واقعا اینگونه هستید؟ این یعنی چی؟" چندین روز و چندین صحنه دراماتیک بعد، النا آنچه را که به عنوان یک ایمیل "وحشتناک" توصیف کرد از پدرش دریافت کرد. او نوشت: «چی، تو مرد لعنتی متنفری؟ بنابراین، شما می خواهید یک لزبین لعنتی باشید.

بهتر است این را درست کنید.» النا این پاسخ را به این معنا تعبیر کرد: "این مشکل را با مادرت حل کن زیرا دیوانه و بدبخت بودن او در خانه باعث بدبختی من می شود." بعداً، پس از اینکه مادر النا با لزبین بودن النا کنار آمد، از او خواست که به بقیه اعضای خانواده نگوید. مدتی بر سر آن دعوا کردند. النا توضیح داد که دلیل مادرش از این قرار است که "شما نمی توانید به خاله خود بگویید چون می دانید چقدر مذهبی است.

نمی توانید به آنها بگویید زیرا آنها من را سرزنش می کنند." همانطور که النا با اعضای خانواده بزرگ خود صحبت می کرد، به خصوص به او هشدار داده شد که به فلیسیا، مادر خانواده، عمه بزرگش که نقش "مادربزرگ جایگزین" النا و مادر را برای مادرش بازی کرده است، نگوید. عمه و عمویش گفتند: «این ایده خوبی نیست که به فلیسیا بگویید زیرا او بزرگتر است و مشکلات قلبی دارد.»

النا هرگز به سراغ فلیسیا نرفت، اما فلیسیا در مورد آن شنید و از مادر الینا پرسید که آیا درست است. مادر الینا تایید کرد که دخترش همجنس‌گرا است و الینا بعداً از پاسخ فلیسیا مطلع شد: بنابراین، خاله فلیسیا این را به عهده گرفته بود، بنابراین، "الینا، ها؟ او یک لزبین است؟» مامان گوشه ماشین بود و نمیدونست چی بگه. سپس او گفت: "آره. بله او است.» "و شما از این خبر داشتید؟" او می‌گوید: «آره، الان حدود سه سال است که می‌شناسم.» بنابراین او از این موضوع ناراحت بود، "آنها در مورد او چه خواهند گفت؟

چگونه می توانید اجازه دهید این اتفاق بیفتد؟ او دختر توست، چرا جلوی آن را نگرفتی؟» مثلاً چرا دوست نداشتی به جای ویتامین ها به او قرص غیر همجنس گرا بدهی، می دانی. فلیسیا در واقع مادر الینا را سرزنش کرد و این به شدت الینا را ناراحت کرد: من فقط شروع کردم به گریه کردن چون نمی خواستم او این چیزها را در مورد من بگوید و بعد او این کار را کرد.

من نمی خواستم مادر سرزنش شود و او این کار را کرد. من نمی خواستم آنها چیزهای بدی به او بگویند، و این اتفاق می افتاد و نمی خواستم آنها چیزهایی در مورد من بگویند و آنها بودند. هر چیزی که نمی‌خواستم "آنها نمی‌دانند من کی هستم" >> 101 اتفاق افتاد، و من مثل "لعنتی!" من از این موضوع عصبانی بودم، اما می‌دانستم، خوب، او حالا می‌داند، وقتی باید دوباره او را ببینم، چه کار خواهم کرد؟ مثل، من می دانم که او می داند. من مطمئن هستم که او می داند من می دانم که او می داند.

خوب حالا چی؟ بنابراین، حتی اگر النا "می داند" که عمه اش فلیسیا "می داند" که او یک لزبین است، چیزی که النا نمی داند این است که آیا می تواند در مورد آن صحبت کند، و اگر بله، چگونه؟ بی‌تفاوتی کمد سمی، الینا را حتی زمانی که تلاش می‌کرد تا از شر آن خلاص شود، محدود می‌کرد. بدتر از آن، او بار تناقض بیرون آمدن را نیز متحمل شد.

همانطور که تونی ای. آدامز توضیح می دهد: یک همجنس گرا همیشه این پتانسیل را دارد که در تعامل، از خود یا خود و دیگران، به خاطر اقدام اشتباه، انجام حرکت اشتباه، پاسخگو باشد: برای یک همجنسگرا مجازات هایی وجود دارد. چه کسی بیرون می آید یا نه، برای اینکه خیلی زود بیرون می آید یا به اندازه کافی زود بیرون نمی آید.

 برای تلاش برای تکمیل فرآیند بیرون آمدن یا غیرممکن بودن تکمیل شدن، برای بیرون آمدن بیشتر اوقات، بعضی اوقات، یا اصلاً هرگز.14 بیرون آمدن برای الینا فرآیند آزمون و خطای پر دست انداز بود، مانند اکثر همجنس گرایان کمربند کتاب مقدس. النا در حالی که تلاش می کرد هویت لزبین را در خانواده بزرگ خود ایجاد کند، با ظرافت در مورد مین های زمینی خانوادگی مذاکره می کرد و زمانی که یک انفجار رخ داد مقصر شناخته شد.

بدتر از همه، بار مسئولیت افشای و پنهان کاری او بر دوش الینا، اقلیت ستمدیده بود. برای نشان دادن، النا به اشتراک گذاشت که وقتی نزد عموزاده هایش آمد، آنها پاسخ دادند: "ما قبلاً می دانیم." او توضیح داد که به طور ضمنی در زیر پاسخ آنها این بود که "چرا از چیزی که خبر بزرگی نیست چنین معامله بزرگی انجام می دهید."

از این رو، حتی این پاسخ مسلماً «مثبت» از سوی اعضای خانواده دگرجنس‌گرا نیز انتقادی را به همراه داشت. پسرعموهایش با پاسخ دادن به افشاگری او با یک شانه بالا انداختن توهین آمیز، مبارزات او را باطل کردند. سوال معقولی که می توان پرسید این است که، اگر آنها «از قبل می دانستند»، چرا یکی از آنها قبل از «اعلامیه» رسمی النا حمایت و کمک نکردند؟ پاسخ واضح به این امر این است که آنها مانند النا برای حفظ فرهنگ خانوادگی سکوت در مورد همجنس گرایی بزرگ شده اند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۰۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی